By Rumi
This nine layered iwan, I know it not, I know it not
This magician of colors, I know it not, I know it not
My soul is after joy, entertainers will employ
This joy seeking spirit, I know it now, I know it not
Once takes me in, I am blessed, Once leaves me distressed,
This bitterness, that tenderness, I know it not, I know it not
Oh dreary day, be shameful of your blood red sunlight
What’s brighter than the divine light? I know it not, I know it not.
Oh mistress of night leave me be, don’t toss and twist your black hair for me
What is more captivating than his wavy hair? I know it not, I know it not.
I am like a child lost in a crowded bazaar,
This bazaar, this crowd, I know it not, I know it not.
Oh Shams of Tabriz be gentle with me
With you the gem or the stone, I know it not, I know it not
نمی دانم (مولانا)
من این ایوانِ نُه تو را نمیدانم نمیدانم
من این نقاشِ جادو را نمیدانم نمیدانم
مرا جانِ طرب پیشهست که بی مُطرب نیارامد
من این جان طَربجو را نمیدانم نمیدانم
همیگیرد گریبانم همیدارد پریشانم
من این خوشخویِ بدخو را نمیدانم نمیدانم
برو ای روز گلچهره که خورشیدت چه گلگون است
که من جز نور یاهو را نمیدانم نمیدانم
برو ای شب ز پیش من، مپیچان زلف و گیسو را
که جز آن جَعد و گیسو را نمیدانم نمیدانم
چو طفلی گم شدستم من میانِ کوی و بازاری
که این بازار و این کو را نمیدانم نمیدانم
بیا ای شمس تبریزی مکُن سنگیندلی با من
که با تو سنگ و لُوْلُوْ را نمیدانم نمیدانم